نه تو می مانی و نه غم
نه تو می مانی و نه اندوه؛
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد...
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند...
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...
سهراب سپهری
بی وفایی کن ، وفایت میکنند
با وفا باشی ، جفایت میکنند
مهربانی گرچه آئین خوش است
مهربان باشی رهایت میکنند...
و همیشه در خاطرم خواهی ماند....
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 15:51 توسط محسن قدیری
|



سلام