چه خوش روزي بود روز ديدار

اگر با وي نباشد بي وفايي

اگرچه تلخ باشد فرقت يار

در او شيرين بود اميد ديدار

خوش است اندوه تنهايي كشيدن

اگر باشد اميد باز ديدن

چه باشد گر بخورم صد سال تيمار

چو بينم دوست را يك روز ديدار

اگر يك روز با دلبر خوري نوش

كني تيمار صد ساله فراموش

نه اي دل تو كمي از باغباني

نه مهر تو كم است از گل ستاني

نبيني باغبان چون گل بكارد

چه مايه غم خورد تا گل برارد

به روز و شب بود بي خورد و بي خواب

گهي پيرايد اورا گه دهد اب

به اميد ان همه تيمار بيند

كه تا روزي بر او گل بار بيند

نبيني انكه دارد بلبلي را

كه از بانگش طرب خيزد دلي را

دهد او را شب و روز اب ودانه

كند او را ز عود و ساج خانه

هميشه تا برايد ماه و خورشيد

مرا باشد به وصل يار اميد